در دومین روز نوروز در جریان سفرهای استانی تصاویری را دیدیم که به هیچ وجه بهاری نبود
به حاشیه شهر زاهدان رسیدیم
خودمان را برای بازدید از محمد رفیع عزیز آماده کرده بودیم اما قبل از ورود به منزل با فاضلابها، زبالهها و فضای نازیبایی رو به رو شدیم که به هیچ عنوان انتظار نداشتیم. آن زمان تنها نام ایران در گوشم میپیچید، عظمتش و ابهتش که چرا باید حاشیه زاهدان به این روز افتاده باشد
عاقبت وارد منزل شدیم محمدرفیع نازنین ۱۳ ساله پروانهای وضع جسمانیاش تعریفی نداشت بدنش سراسر زخم بود. به دلیل کمبود امکانات تا مقطع ابتدایی بیشتر درس نخوانده بود و داستانش هم سراسر درد بود
از خودش که بگذریم به پدرش میرسیم که یک کارگر روزمزد فصلی ساختمانی است که متاسفانه این روزها در بیکاری به سر میبرد
آقایان مسئول
من نمیدانم شما چه تعریفی از مسئولیتپذیری و تدبیر دارید اما این را درک نمیکنم که چرا در قوانین شما بندی، تبصرهای در حمایت از کارگران روزمزد پیدا نمیشود؟
خب البته به شما حق میدهم وقتی شمال شهر نشین باشی چطور میتوانی درد یک حاشیه نشین را درک کنی؟ شما دستهای خالی را، عرقهای بر پیشانی را و دلنگرانی یک مرد مسن را نخواهید فهمید
خب البته وقتی وزیر سابق مسکن جناب آخوندی که قبل از استیضاح با فرار رو به جلو استعفا دادند با افتخار اعتراف میکند که ما یک ساختمان هم نساختیم فکر میکنم وضع بهتر از این نمیشود
جناب آقای نمکی با شما هستم
شما به عنوان رئیس ستاد ملی مبارزه با کرونا از مقام رهبری درخواست تعطیلی اماکن مذهبی و لغو برپایی نماز جمعه را کردید چرا چنین تعاملی را با سایر نهادها نداشتید؟
وزیر محترم بهداشت ما در حاشیه زاهدان چرا باید شاهد فضایی باشیم که به هیچ عنوان از بهداشت خبری نیست؟؟
من این روزها حین بازدید از بیماران پروانهای شاهد صحنههایی هستیم که فکر میکنم برای پیگیری تنها به یک توجه ساده نیاز داشته باشد
اما مردم عزیز سرتان سلامت که این چنین همراه مایید
راستی محمد رفیع داستان امروز ما منتظر است باب دوستی را همین حالا در قسمت کامنتها با او باز کنید و برایش بنویسید
ارادتمند
سیدحمیدرضاهاشمیگلپایگانی