بــامشکــلات بیمــاران آشنــا شویــد
اما امید هنوز زنده است
شش سال پیش، وقتی به عیادت محمدرضا رفتیم، پر از انرژی بود، پر از عشق به زندگی… با ذوق نقاشیهایش را نشانمان میداد! اما حالا، تابستان ۱۴۰۳، وقتی از او پرسیدیم:
💬 چرا دیگه نقاشی نمیکشی؟
🧑🏻🎨 با لبخندی تلخ گفت: دیگه حوصله ندارم…
🖤 شاید دردهای مداوم، جراحیهای سخت و زخمهایی که هر روز همراهش هستند، رنگ را از دنیایش گرفتهاند…
🔹 اما امید هنوز هست!
چندی پیش، با کمک شما مهربانان، محمدرضا تحت یک جراحی سخت قرار گرفت. پزشکان توانستند انگشتهای پای او را که به هم چسبیده بودند، باز کنند. یک قدم مهم برای راحتتر راه رفتن، برای کمی زندگی راحتتر…
و در آخر،از او می خواهیم که برای همهی ما دعا کند، برای پدر و مادرش… چون بچههای پروانهای دعایشان زود مستجاب میشود.
بـــا مـــا همـــراه خواهـــید بـــود