گاهی چشم‌ها، بیشتر از هر کلمه‌ای حرف می‌زنند …

بــامشکــلات بیمــاران آشنــا شویــد

خانه ای بی

ما فقط صدا شدیم برای صدایی که کمتر شنیده می‌شه

آلا ده‌ساله بود. ساکت، کم‌حرف، آروم… اما توی اون چشم‌های درخشان، قصه‌هایی بود که گفتنش شاید سخت باشه؛ از درد، از تحمل، از بزرگ شدن بی‌صدا. ما به اهواز رفتیم تا آلا رو ببینیم، کنارش بشینیم، نگاهش کنیم، و با دل‌هامون بشنویمش… آلا شاید کم گفت، اما خوب فهموند. فهموند که همین سکوت‌ها، پر از فریاده؛ فریاد نیاز، فریاد امید، فریاد یک زندگی که با کمک ما می‌تونه بهتر بشه. ما فقط صدا شدیم برای صدایی که کمتر شنیده می‌شه. تا وقتی مردم خوبمون با ما هستن، هیچ سکوتی بی‌پاسخ نمی‌مونه…

موضوعات مرتبط

با این مقاله مطالعه کنید

اخــــبار و مقــــالات مرتبــــط

بـــا مـــا همـــراه خواهـــید بـــود