ترس شما از بیماران مبتلا به ای بی، یعنی انزوای پروانه ها

بــامشکــلات بیمــاران آشنــا شویــد

خانه ای بی

فاصله از پروانه‌ها؛ زخمی بر زخم‌های آنان نه! به من نزدیک نشو شنیدن همین یک جمله کافی است تا تمام ذوق و شوق کودکانه یک بیمار پروانه‌ای را از بین ببرد. داستان درباره علی اصغر یکی از فرشته های پروانه‌ای اهل اصفهان است که این روزها این جمله مدام در سرش تکرار می‌شود. قضیه از […]

فاصله از پروانه‌ها؛ زخمی بر زخم‌های آنان

نه! به من نزدیک نشو

شنیدن همین یک جمله کافی است تا تمام ذوق و شوق کودکانه یک بیمار پروانه‌ای را از بین ببرد.
داستان درباره علی اصغر یکی از فرشته های پروانه‌ای اهل اصفهان است که این روزها این جمله مدام در سرش تکرار می‌شود.
قضیه از این قرار است که علی‌اصغر در یک ظهر تابستانی با نهایت ذوق و شوق کودکانه دست دوستی رو به سمت هم‌سن و سال‌های هم‌محله‌ایش دراز کرد اما فاصله و سردی نگاه و بی‌‌اعتنایی تنها پاسخی بود که به او داده‌ شد.
همین یکبار کافی بود تا علی اصغر تصمیم بگیرد برای بازی به بالکن کوچک خانه قدیمی شان پناه ببرد.
گرچه زخم‌ها و تاول‌های زیادی در اثر بیماری ای بی به روی پوستش به یادگار مانده است اما مشکلش را با بیماریش حل کرده چون علی اصغر می داند زخم‌ها می‌روند و می‌آیند اما دوستانش نیامده رفتند… زیرا از یک موضوع خیلی ساده یعنی عدم واگیر دار بودن بیماری ای بی اطلاع نداشتند…
بیایید همه دست به دست هم بدهیم تا روز به روز آگاهی عمومی از این بیماری بیشتر شود و به امید رسیدن روزی که پروانه‌ ها با آسودگی خاطر در اجتماع حضور پیدا کنند.

موضوعات مرتبط

با این مقاله مطالعه کنید

اخــــبار و مقــــالات مرتبــــط

بـــا مـــا همـــراه خواهـــید بـــود